باغ آینه

متن مرتبط با «لعنت به تو» در سایت باغ آینه نوشته شده است

تو بمان با دگران

  • آینه ای برابر آینه ات می گذارم تا با تو ابدیتی بسازماز تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوي تو ليکن عقب سرنگرانما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کرديتو بمان و دگران واي به حال دگرانرفته چون مه به محاقم که نشانم ندهندهر چه آفاق بجويند کران تا به کرانميروم تا که به صاحبنظري بازرسممحرم ما نبود ديده کوته نظراندل چون آينه اهل صفا مي شکنندکه ز خود بي خبرند اين ز خدا بيخبراندل من دار که در زلف شکن در شکنتيادگاريست ز سر حلقه شوريده سرانگل اين باغ بجز حسرت و داغم نفزودلاله رويا تو ببخشاي به خونين جگرانره بيداد گران بخت من آموخت تراورنه دانم تو کجا و ره بيداد گرانسهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتنکاين بود عاقبت کار جهان گذرانشهريارا غم آوارگي و دربدريشورها در دلم انگيخته چون نوسفرانشهریار بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تورا میسپارم به دست خدا

  • آینه ای برابر آینه ات می گذارم تا با تو ابدیتی بسازم این آخرین شعرته پاییز ...چون من سَرو سامون گرفتماِنقدر شِکَنجَم کـَرده چشماتهــر سختی رو آسون گرفتمثانیه ساعت، روز، ماه و سالدیگه نمیگذره از اون لحظهاز قصد ، پاییزو بغـل کردم ثابت بشه دوست داشتن مح, ...ادامه مطلب

  • یادم تو را فراموش

  • چراغای این شهر خاموش شدهکجا داری با کی قدم میزنی؟شروع کن از اول ،از غـُصه هاتچشات و ببند فکر کن بامنی بهش فرصت آشنایی بده ...قراراتو با اون هماهنگ کنشاید اون یه فرصت باشه براتواسه جذبِ عشق اونو دلتنگ , ...ادامه مطلب

  • تولد _ هفت آذر

  • نزدیک تر بیا ، حِسِت کنم عزیز این فاصله چه بد ، کرده منو مریض بارونیه هوا ، حالم چه بد شده ... روزِ تولدت ، شعرو بلد شده ... هفت از یه فصلِ زرد ، از آخرین قرار   از شهرو مردمش ، به آغوشِت فرار من, ...ادامه مطلب

  • تولد

  • آینه ای برابر آینه ات می گذارم تا از تو ابدیتی بسازم.ساعتم کوکه بوقت هفتم آذر دلم طاقت نمیاره برام از دست تو آخر گلوم میترسه قربانیه این بغضای تنهاشه خجالت میکشه میشکنه از عشق تو رسوا شه برات کادو گرفتم کادویی از جنس احساس جایی برام تو قلبت نیست،از برق چشمات پیداس بودن تویه دنیای ما حرف عشقو لیاقته بودن کنار من واست مثل حس خیانته بانوی قصه، شاه پری ،مبارکه تولدت نشد ببینمت ولی شعر تو تقدیم به خودت من توی واژه ها برات دنبال حس تبعیضم خیلی گذشت از این احساس من برگ زرد پاییزم... (تولدم مبارک) R s a  پ ن : ممنونم , ...ادامه مطلب

  • لعنت به تو

  • تمامِ این مدت می توانستم عاشقِ هر رهگذری که می آید بشوم و هیچ خیالی هم از تو در سرم نپرورانم من می توانستم دوست داشتن را نکِ زبانم بنشانم و با هر لبخندی دهان باز کنم و بگویم : راستی ! من دوستت دارم  من می توانستم دلم را تکه تکه کنم و هر تکه اش را جایی جای بگذارم ! می بینی ؟ من می توانستم نغمه ی عاشقم عاشقم را دور تا دورِ این دنیا رقصان زمزمه کنم اما تو لعنت به این تو ! که هرکه هم که آمد به حرمتِ جایِ پایِ تو بر رویِ چشمانِ منتظرِ من سر خم کرد و به ادایِ احترام نماند ! نه که نخواهد بماند نه ! تو نگذاشتی  بس که از این زبان وامانده در نمی آمد چند کلامِ دلبرانه ! تمام,لعنت به تو,لعنت به تو فرات,لعنت به تو و ذات خرابت,لعنت به تو ذات خرابت,لعنت به تو ای دل,لعنت به تو زندگی,لعنت به تو و عشقت,لعنت به تو خدا,لعنت به تو ای روزگار,لعنت به تو که ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها